گروه آمادگی دفاعی ناحیه 4  اصفهان
گروه آمادگی دفاعی ناحیه 4  اصفهان

گروه آمادگی دفاعی ناحیه 4 اصفهان

الهی ! عمر خود بر باد کردم

مناجات نامه (خواجه عبدالله انصاری) 

الهی!  خواندی تأخیر کردم. فرمودی تقصیر کردم.
الهی عمر خود بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم.
الهی !  اگر کار به گفتار است بر سر همه تاجم و اگر به کردار است به پشه و مور محتاجم.
الهی!   بیزارم از طاعتی که مرا به عجب آرد. مبارک معصیتی که مرا به عذر آرد.
الهی!   گر بر دار کنی رواست، مهجور مکن و اگر به دوزخ فرستی رضاست، از خود دور مکن.
الهی!   گناه در جنب کرم تو زبون است، زیرا که کرم تو قدیم و گناه اکنون است.
الهی!  ا گر عبدالله را بخواهی سوخت، دوزخی دیگر باید آلایش او را و اگر بخواهی نواخت، بهشتی دیگر باید آسایش او را
الهی!   اگر یکبار گویی بنده من، از عرش بگذرد خنده من.
الهی همه از تو ترسند و عبدالله از خود ، زیرا که از تو همه نیک آید و از عبدالله بد.
الهی گفتی کریمم امید برآن تمام است. چون کرم تو در میان است نا امیدی حرام است.
الهی اگر امانت را نه امینم، آن روز که امانت می نهادی می دانستی که چنینم.
الهی همچو بید می لرزم که مبادا به هیچ نیرزم. فریاد از معرفت رسمی و عبارت عاریتی و عبادت عادتی و حکمت تجربتی و حقیقت حکایتی.
الهی  اقرار کردم به مفلسی و هیچکسی. ای یگانه ای که از همه چیز مقدسی. چه شود اگر مفلسی را به فریاد رسی.
الهی!   اگر با تو نمی گویم افکار می شوم. چون با تو می گویم سبکبار می شوم.
الهی ترسانم از بدی خود بیامرز مرا به خوبی خود.
الهی بر تارک ما خاک خجالت نثار مکن و ما را به بلای خود گرفتار مکن.پادشاها گریخته بودیم تو خواندی، ترسان بودیم بر خوان لاتقنطوا تو نشاندی.
الهی بر سر از خجالت گرد داریم و رخ از شرم گناه زرد داریم.

الهی!   اگر دوستی نکردیم، دشمنی هم نکردیم. اگر چه بر گناه مصریم بر یگانگی حضرت تو مقریم.

الهی!  در سر خمار تو داریم و در دل اسرار تو داریم و به زبان استغفار تو داریم.
الهیاگر گوییم ثنای تو گوییم و اگر جوییم رضای تو جوییم.
الهی بنیاد توحید ما خراب مکن و باغ امید ما را بی آب مکن و به گناه روی ما را سیاه مکن.
الهی!   تقوایی ده که از دنیا ببریم، روحی ده که از عقبی برخوریم. یقینی ده که در آز بر ما باز نشود و قناعتی ده تا صعوه حرص ما باز نشود.
الهی!   دانایی ده که از راه نیفتیم و بینایی ده تا در چاه نیفتیم. دست گیر که دستاویزی نداریم، بپذیر که پای گریزی نداریم.
الهی درگذر که بد کرده ایم و آزرم دار که آزرده ایم.
الهی مگوی که چه کرده ایم که دردا شویم و مگوی که چه آورده یی که رسوا شویم.
الهی  توفیق ده تا در دین استوار شویم. عقبی ده تا از دنیا بیزار شویم. بر راه دار تا سرگردان نشویم.
الهی!   عمر بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم. گفتی و فرمان نکردم. درماندم و درمان نکردم.
الهی تو ساز که ازین معلولان شفا نیاید، تو گشای که از این ملولان کاری نگشاید.
الهی!   ظاهری داریم شوریده. باطنی داریم در خواب. سینه ای داریم پر آتش. دیده ای داریم پر آب. گاه در آتش سینه می سوزیم و گاه از آب چشم غرقاب.
الهی!   اگر نه با دوستان تو در رهم، آخر نه چون سگ اصحاب کهف بر درگهم. انتظار را طاقت باید و ما را نیست. صبر را فراغت باید و ما را نیست.

الهی!   مکش این چراغ افروخته را و مسوز این دل سوخته را و مران این بنده آموخته را ...